ما همه مهاجریم حتی آنها که در وطن خویش اند
ما همه مهاجریم حتی آنها که در وطن خویش اند

مهاجرت : ترومای اجتماعی، دلتنگی و سوگواری

مهاجرت ، دلتنگی و سوگواری

ترومای اجتماعی، دلتنگی و سوگواری در تجربه مهاجرت

روث ام. لیتمایر

زمان مطالعه: 6 دقیقه


مقدمه: مهاجرت و تبعید، گاه به منزله ترومایی اجتماعی است. فرد در چنین وضعیتی، از محیط امنی که در آن زندگی می کند، محروم می‌شود. در چنین وضعیتی، فرآیند سوگواری گامی اساسی برای ارتباط با زمان حال است.

تجربه روانی دیگری که فرد مهاجر از سر می گذراند، دلتنگی (نوستالژی) است. نوستالژی به فرد مهاجر کمک می‌کند تا در برابر ناامیدی‌های فعلی، از خویش محافظت کند. همچنین، نوستالژی این کارکرد را دارد که از فرد در برابر احساس بی‏کفایتی محافظت کند.

مؤلفه‌های پیچیده نوستالژی با غم و اندوه مرتبط است که برآمده از مولفه هایی مانند از دست دادن امنیت، آشنایی و ارتباط تاریخی است. در مواقع دیگر، به ویژه زمانی که مهاجرت به صورت اجباری یا تبعید است، نوستالژی نمی‌تواند بروز پیدا کند.

در این حالت فرد وارد وضعیتی مانند افسردگی همراه با احساس ترحم، رنجش، حسادت و گناه می‌شود که از پیشبرد سوگواری جلوگیری می‌کند. برای رویارویی با این تجربیات دردناک، فرد به پیوند دادن اشیا یا پدیده‌هایی متوسل می‌شود که به او کمک می‌کند تا در عین ارتباط با محیط جدید، به ارتباط با گذشته ادامه دهد.


برخی از ویژگی های کلی مهاجرت، فرآیندهای پیچیده روانی- اجتماعی است که اثرات طولانی‌مدتی بر فرد می‌گذارد. گاهی اوقات، زمانی که فرد به کشور مقصد می‌رسد، به فرسودگی روانی مبتلا می شود.

در این وضعیت، دوره‌هایی از سردرگمی، درد و ناامیدی را تجربه کرده، احساس از دست دادن می‌کند و حالت عاطفی غربت را پشت سر می‌گذارد. در نتیجه تماس مستمر با فرهنگ جدید، تجربه مهاجرت، فرآیندی را که منجر به دگرگونی ساختارها و روابط درونی ابژه شده، گسسته می‌کند.

شوک فرهنگی

تجربه اولیه «شوک فرهنگی» در مهاجرت، فرآیندی واکنشی است که برآمده از تأثیر یک فرهنگ جدید بر تازه‌واردانی است که سعی در ادغام با آن دارند. شوک فرهنگی، کفایت کلی عملکرد شخص را محک می زند، با سوگواری برای فرهنگ از دست داده همراه است و هویت تازه‌وارد را به شدت تهدید می‌کند.

با این حال، پس از پشت سر گذاشتن واکنش اولیه، تجربه مهاجرت می‌تواند شخصیت و انعطاف‌پذیری ایجاد کند و فرآیندی برای رسیدن به فرصت‌های جدید و آینده‌ای روشن باشد.

مهاجرت شامل سه مرحله است:

1.قبل از مهاجرت

  1. مهاجرت
  2. پس از مهاجرت.

مهم است که آن‌هایی را که به انتخاب خود مهاجرت می‌کنند، از کسانی که  تبعید  یا پناهنده شده اند و چاره‌ای جز ترک فوری سرزمین مادری خویش ندارند، متمایز کنیم.

در مهاجرت اجباری، آن‌ها برخلاف میل خویش و اغلب برای اجتناب از خطر، با عجله ترک وطن می‌کنند و دارایی‌ای جز خود نمی‌برند. آن‌ها زمانی برای سوگواری ندارند و سرشار از ناامیدی و خشم اند، زیرا هیچ‌کس آن‌ها را نمی‌خواهد.

تجربه بزرگسال از تبعید، شاید ریشه در تجربه نوزاد از دلبستگی، جدایی و از دست دادن دارد. همچنین کودکان در هر مهاجرتی مانند تبعیدیان هستند، زیرا در تجربه مهاجرت مشارکت ندارند. انتخاب برای آن‌ها، بدون رضایت آن‌ها و توسط والدینشان انجام می‌شود.

نوستالژی، پیوند دادن ابژه‌ها و پیوند دادن پدیده‌ها

اصطلاح نوستالژی (از یونانی به معنای «بازگشت به خانه» و «درد»)، راهی برای ارتباط با گذشته‌ای ناپدید شده، ناگزیر عناصر تحریف را در خود جای داده است. از آنجایی که هیچ بازگشت واقعی در زمان ممکن نیست، نوستالژی به حالتی ذهنی درمان‌ناپذیر تبدیل می‌شود، دال «غیبت» و «از دست دادن» که هرگز نمی‌توان آن را «به زمان حال» تبدیل کرد، مگر از طریق حافظه و خلاقیت در بازسازی.

بسیاری از افراد مهاجر، پیوند دادن ابژه‌ها و پدیده‌ها را تجربه می‌کنند که به آن‌ها کمک می‌کند تا ضمن تطبیق با محیط جدید، ارتباط خویش را با گذشته حفظ کنند. نوستالژی به این کار دامن می‌زند و گاه خویش به منزله پدیده پیوند‌ دهنده[1] عمل می‌کند.

زمانی که نوستالژی به دلیل احساسات منفی درونی برآمده از مهاجرت اجباری نتواند تکامل پیدا کند، فرد تبعیدی ممکن است وارد حالتی از افسردگی همراه با احساس ترحم، رنجش، حسادت، گناه و اغلب بیماری‌های جسمانی می شود که از روند سوگواری جلوگیری می‌کند.

همچنین انتقال بین نسلی تروما زمانی اتفاق می‌افتد که والدین، «خویشِ آسیب دیده‌شان» را به فرزندانشان منتقل می‌کنند. این تروما می‌تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم در گفتار، رفتار و عاطفه منتقل شود. سکوت یا امتناع والدین از صحبت درباب تجربیات آسیب‌زای خود، می‌تواند در نسل‌های آینده ایجاد آسیب کند.

با این حال در نظر داشته باشید که پیوند دادن ابژه‌ها و پدیده‌ها را نباید با ابژه‌های انتقالی دوران کودکی که در کودکی بازفعال می‌شوند، اشتباه گرفت. ابژه انتقالی نشان‌دهنده «not-me» است، اما کاملاً «not-me» نیست، زیرا « not-me» را به مادر متصل می‌کند.

پس از مهاجرت، اکثر مهاجران و پناهندگان به ارتباط دادن ابژه‌‌ها و/یا ایجاد پدیده‌های پیوند دهنده ادامه می‌دهند. وقتی مهاجری، تبعیدی یا پناهنده از ابژه یا پدیده‏ای پیوند دهنده به روشی خلاقانه برای ارتباط با افراد، اشیا، مکان‌ها یا فرهنگ گمشده خویش استفاده می‌کند، پیوند می‌تواند به او کمک کند تا حس از دست دادنش را بپذیرد و به زندگی ادامه دهد.

نتیجه‌گیری

هم فرد مهاجر و هم فرد تبعیدی، احساساتی مانند حاشیه‌نشینی، هویت غیرمتمرکز[2]، تنش میان از دست دادن و امید، آینده و گذشته، ایده‌آل‌سازی و تحقیر، جدایی و تعلق و حسرت چیزهای آشنا که اکنون گم شده‌اند، مانند زبان مادری، غذا، فضای جغرافیایی و محیط غیرانسانی را تجربه می‌کنند.

آنچه تجربه فقدان در مهاجرت و تبعید را پیچیده می‌کند، غم و اندوهی است که هنگام یادآوری گذشته به شکلی آرمانی ایجاد می‌شود. عامل دیگر، توانایی سوگواری یا مقاومت در برابر سوگواری است.

سکونت در سرزمین بیگانه، مستلزم سوگواری برای خانه از دست رفته است و تلاش فرد برای ایجاد پیوند میان خویش قدیم و خویش جدید و تداوم زندگی در مواجهه با گسست فرهنگی، حائز اهمیت می‌شود. اینکه فرد تا چه اندازه می‌تواند این فقدان را به صورت درون‌روانی بپذیرد، میزان سازگاری با زندگی جدید را تعیین می‌کند.

گاهی در روند سوگواری، وضعیتی پیش می‌آید که فرد را به «سوگواری همیشگی» بدل می‏کند. این فرد تا پایان عمر خویش درگیر جنبه‌هایی از سوگواری است، بدون اینکه آن را به نتیجه برساند. چنین فردی تصویر ابژه‌ای از شخص یا ابژه گمشده (کشور) را در بازنمایی خویش به منزله «فردی خارجی» توجه‌طلب و جذب نشدنی در محیط جدید، حفظ می‌کند.

از طریق فرآیند سوگواری، فرد می‌تواند از پیوند دادن ابژه‌ها و پدیده‌ها به روش‌های سازگار یا ناسازگار استفاده کند.

فرد می‌تواند هر زمان که نیاز به سوگواری داشته باشد، یک آهنگ، یک حرکت، یک مکان (پدیده پیوند دهنده) یا یک عکس، مجموعه‌ای از تصاویر، حیوانات خانگی یا ابژه‌های دیگر (ابژه‌های پیوند دهنده) را ایجاد کرده یا به خاطر بسپارد.

استفاده تطبیقی از ابژه‌ها یا پدیده‌های پیوند دهنده، به فرد زمان می‌دهد تا روی انکار چیزهایی که از دست داده کار کند، تغییرات را بپذیرد و متوجه شود که در عوض ممکن است چه چیزهایی به دست بیاورد.

 

[1] linking phenomenon

[2] decentered identity

این مقله خلاصه ای است از

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/35729363

متغیرهای اجتماعی و روانی مؤثر بر تجربه مهاجرت

error: Content is protected !!