روان درمانی روان پویشی با مهاجران
ارتباط فرآیند مهاجرت در روان درمانی روان پویشی با مهاجران [1]
سیلویا هالپرین [2]
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
روان درمانی روان پویشی با مهاجران و ارتباط فرآیند مهاجرت، عرصه ویژهای برای بررسی تلاقیهای چندگانه معانی شخصی، خانوادگی و فرهنگی است. از یک سو، این کار شامل پیوند دادن مطالعه بالینی معانی فردی با مطالعه فرهنگی معانی مشترک است؛ زیرا تنها مطالعه معانی مشترک، چارچوبی هنجاری را برای درک اهمیت فرهنگی خاص تفاوتهای فردی فراهم میکند. از سوی دیگر، این کار متضمن تفکر روانپویایی درباره تأثیر نظم فرهنگی و اجتماعی بر ذهنیت فردی، و درباره فرآیندهای روانی است که به بازآفرینی نظم فرهنگی و اجتماعی کمک میکند. (آلتمن، 1995)
علاوه بر این، روان درمانی روان پویشی با مهاجران ، به روشتی نشان میدهد که ارتباط بین فرهنگی تجارب، رفتارها و نشانهها را تسریع میکنند، از تغییرات پویایی که موازی با تغییرات جغرافیایی است پدید میآیند و شکل و محتوای علائمشناسی هر بیمار، به تاریخچه و شخصیت فرد بستگی دارد.
فرض بر این است که دنیای بیرون، جهان درونی را تشکیل میدهد و دنیای درونی واسطه عوامل بیولوژیکی و محیطی بیماری است. بنابراین، ویژگیهای بیولوژیکی، نژاد، قومیت، جنسیت، پسزمینه اجتماعی-اقتصادی و ارزشهای فرهنگی، بازنماییها و تأثیرات فرد را شکل میدهند و به نوبه خود، از نظر اجتماعی و روانی، بازنمایی میشوند.
فرآیند درمانی روان پویشی بر تجربه ذهنی تمرکز دارد. علاوه بر این، به دنبال روشن کردن طنین فرهنگی تجربیات شخصی با ارجاع آنها به الگوهای معانی فرهنگی موازی یا متوالی فرد است. به این ترتیب، روان درمانی روان پویشی با مهاجران میتواند راههای متنوعی را نشان دهد که در آن بیمار مدلهای فرهنگی متضاد را در مراحل مختلف مهاجرت و درمان، تجربه میکند.
پیچیدگی مهاجرت
مهاجرت پدیدهای بسیار پیچیده است که ثبات ساختار روانی فرد و خانواده را به چالش میکشد و پیامدهای بین نسلی قابل توجهی دارد. عوامل غیر پویا -سن مهاجر و پیشینه اجتماعی اقتصادی و فرهنگی او، تفاوتهای زبانی و فرهنگی، شرایط مهاجرت مانند موقت یا دائمی بودن، اجباری یا داوطلبانه بودن، دلایل ترک و امکان بازدید مجدد از کشور مبدا- نقش مهمی در فرآیند روانی مهاجرت دارد.
همانطور که اختر در مقاله پیشگامانه خود با عنوان «فرد سوم: مهاجرت، هویت و فرآیند روانکاوی» بیان میکند، هیچ دو مهاجرتی یکسان نیستند. تجزیه و تحلیل گفتمانهای مربوطه و تجربیات، رفتارها و علائم منحصربهفرد هر مهاجر، مرا به این نتیجه رساند که سه فرآیند مرتبط نقش مهمی در روانپویایی مهاجرت دارند:
- فرآیند سوگواری که با از دست دادن اشیای موردعلاقه، محیط زندگی، زبان مادری و ارزشها، آرمانها و ارجاعات هویتی شکلگرفته توسط مهاجر تسریع میشود. عمق و پیچیدگی احتمالی فرآیند سوگواری مهاجران را میتوان به بهترین وجه درک کرد، اگر در نظر بگیریم که نهتنها بازنماییها و تأثیرات، و راهبردهای تنظیمی دلبستگی و تأثیرگذاری به صورت فرهنگی شکل میگیرند، بلکه الگوهای سوگواری نیز به همین شکل است. بنابراین، درحالیکه در بسیاری از فرهنگها سوگواری یک فرآیند درونروانی خصوصی است، در برخی دیگر سوگوار نیاز دارد تا خاطرات و تأثیرات ابژه از دست رفته را با افراد مهم زندگیاش به اشتراک بگذارد. این بدان معناست که در موارد خاص، خود فقدان باید از طریق الگوهای سوگواری «خارجی» مورد سوگواری قرار بگیرد.
- عدم تعادل بین دو قطب هویت -تغییر و تداوم- ناشی از اختلال در تعادل روانی مهاجر که ناشی از پدیده «شوک فرهنگی» است. هویت به صورت پویا در ارتباط با محیط اجتماعی ساخته میشود (اریکسون، 1956) و دارای دو جزء است: تغییر و تداوم. تداوم از طریق یک فرآیند ترکیبی حاصل میشود که شامل تأیید سیستمهای شناسایی فرد، سازماندهی نقشها، باورها و بیان و عمل توسط الگوهای فرهنگی شناخت اجتماعی است (اختر، 1984). در اولین مراحل مهاجرت، مدلهای درونی فرد در تعاملات روزمره با محیط مورد تایید قرار نمیگیرند. این امر تأثیر خاصی بر احساس همسانی و تداوم هویت و تعادل عزت نفس دارد و در نتیجه میتواند سوگواری برای فرهنگ مهجور را پیچیده کند. در این راستا، پدیده شوک فرهنگی، نتیجه یک اختلاف نگرانکننده بین دنیای بازنمایی مهاجران و واقعیت خارجی جدید است.عدم تطابق بین خواستههای بیرونی و پیکربندیهای درونی ابژه، خود و بازنماییهای رابطهای، احساس اضطراب، سردرگمی، غم، افسردگی و خشم را تشدید میکند.
- عدم تعادل بین منابع داخلی و خارجی تنظیم عزت نفس مهاجر. فرد در طول رشد خود، به طور ایدهآل از منابع بیرونی تنظیم، به یک فرآیند تنظیم عزت نفس خودمختار که توسط یک سیستم درونی شده از ارزشها و ایدهآلها هدایت میشود، تغییر جهت میدهد. در فرهنگ جدید، عدم به رسمیت شناختن اجتماعی ارزشها و آرمانهایی که مهاجر در فرهنگ مبدأ خود درونی کرده است، عدم تعادل قابل توجهی را بین قطبهای داخلی و خارجی ایجاد میکند. درحالیکه بازنماییهای ایدهآل مهاجر همچنان به صورت درونروانی مورد سرمایهگذاری عاطفی قرار میگیرند، در گفتمان فرهنگی جدید تأیید نمیشوند یا از نظر عاطفی در تعاملات بین فردی جامعه اعتبار نمییابند. در نتیجه، عزت نفس دستخوش تغییر شده و سمپتومهای مختلفی را ایجاد میکند.
فرمولبندی روانپویشی تجارب، رفتارها و سمپتومهای منحصربهفرد مهاجر، شامل قرار دادن سه فرآیند مرتبط توصیف شده در بستر تاریخچه شخصی و خانوادگی، مراحل رشد، ساختار شخصیت، منابع روانشناختی، سیستمهای اعتقادی و شرایط اجتماعی-فرهنگی او در مراحل مختلف مهاجرت است. به واسطه تعامل پویا با این عوامل، تجربه مهاجرت را میتوان به عنوان ترکیبی منحصربهفرد از کشف و بازسازی خود فرموله کرد. مهاجرت میتواند به عنوان یک عامل ایجادکننده تأثیرات، درگیریها و علائم آزاردهنده و به عنوان فرصتی برای بازسازی دنیای درونی و بیرونی فرد عمل کند
درمان موفقیتآمیز از طریق تضادهای خاص بیمار مهاجر، شکلگیری سازش، اضطرابها، تأثیرات و فرآیند سوگواری ناشی از مهاجرت، منجر به سازماندهی مجدد پیکربندیهای بازنمایی و هویت میشود و تعاملات مختلف با دنیای بیرون را ممکن میکند. این سازماندهی مجدد به عنوان «فرد سوم» (اختر، 1995) نامگذاری شده و به عنوان یک «دگرگونی هویت» (اختر، 1999) یا «هویت فرافرهنگی» (میدرز، 1997) در نظر گرفته شده که نشاندهنده یک نتیجه ایدهآل از فرآیند روانی است. مهاجرت مستلزم «رشد بارور خود» است (گارزا-گررو، 1974). متأسفانه افزایش تعداد مهاجران در جهان، شرایط دشوار مهاجرت و آسیبپذیری آنها در برابر آسیبشناسی روانی، مانع از تکمیل موفقیتآمیز این فرآیند در بسیاری از موارد میشود. در عوض، آنچه در کلینیکهای ما غالب است، توجه به علائم روانی و جسمی، تضادهای هویتی، بیثباتی خلق و خو و عزت نفس، انشعاب بین خود و فرهنگهای ایدهآل شده و بیارزش شده است. این بقایای تجربیات مهاجرت بیماران است که به ما تجربه و انگیزه میدهد تا با امید و پشتکار، در فضای منحصربهفرد، چندفرهنگی و انتقالی/ضد انتقالی رواندرمانی روانپویشی، به درمان مهاجران ادامه دهیم.
[1] The Relevance of Immigration in the Psychodynamic Formulation of Psychotherapy with Immigrants
[2] Silvia Halperin